تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام

آیا همسر من  می تونه شاغل باشه؟ ( سوال ساده : دوست دارم همسرم شاغل باشه؟)


این یه سوالی هست که برای اکثر پسرها هنگام خواستگاری پیش میاد و اکثرا دو دلیل داره

۱- وقتی می روند خواستگاری، عروس خانم احتمالی یا شاغل هستند یا رسما اعلام می کنند که برای شاغل شدنشون در آینده برنامه دارند. حالا باید آقا داماد صربحا جواب بدهد و تصمیمش را بگیرد.


۲- خود آقا داماد دوست داره خانمش شاغل باشه  یا بالعکس ( حالا این دلایل خاص خودش را دارد، یا مادر و خواهر ایشون شاغل هست یا در مکانی کار می کنند که خانم ها شاغل هستند و تصور خوبی از کار کردن داره البته دلایل مادی هم می تونه باشه و یا حتی دلایل معنوی هم می تونه داشته باشه و ...)


اما جواب حقیر که خیلی صادقانه بهش فکر کردم :

هدف اصلی ما زندگی کردن هست زندگی کردنی که موجب رشد زوجین را فراهم کرده ، رشدی که در سایه آرامش معنوی رخ خواهد داد ( این آرامش به این معنا نیست که شما با سختی و مشکلات در زندگی برخورد نکنید بلکه بصیرت داشتن نسبت به امتحان الهی و توکل داشتن به خدا هست) حالا هرچی خواسته باشه این زندگی را مختل کنه ، من باهاش مخالف هستم

به زبان ساده ، ما کار می کنیم که زندگی بهتری داشته باشیم نه اینکه کارمون زندگی ما باشه

اگر همسرم بتونه کار کنه و این کار لطمه ای به زندگیمون نزنه ، چرا که نه، پس بهتره کار کنه ( بویژه شغل هایی مثل پرستاری، معلمی و ...) تا هم به جامعه اش خدمت کنه،هم از این طریق ظرفیت رشد معنوی را در خودش بالا ببره.


پ.ن: البته مردها باید تکلیفشون با خودشون مشخص کنند زیرا زندگی با یک همسر شاغل کاملا متفاوت هست و این حالت را باید در خودشون ابجاد کنند.

۱۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۰
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

امروز مورخ ۲۶/۰۳/۱۳۹۵ برنامه ماه عسل، یه خانم که قبلا همسرش فوت شده و حالا بنا به دلایلی عاشق یک زندانی شده که زیر تیغ هست ( و در زمانیکه به جرم قتل عمد در زندان هست بدون اطلاع بزرگان فامیل و حتی پدر و مادرش باهم ازدواج می کنند) و حالا آزاد شده است

چی را می خواد دقیقا به ما بگوید؟ نمی فهمم!!!

الگوسازی هست؟ یعنی یه حالت خاص در شرایط خاص می شود الگو جامعه

چرا داریم جامعه را به سمت حالت های خاص حرکت می دهیم؟

نمی فهمم ...


در این شقشقیه بسیار حرف هست اما پیش خوانی اذان مانع شد ...


بعد نوشت : جامعه ای که صفحه حوادث روزنامه هایش بیشتر خوانده می شود باید فکری برایش کرد.

این که یک تیکه از زندگی یه نفر را " ویرایش" ، " آرایش" ، " گریم" ،" پیرایش" کنیم و بعد آن را در اختیار مخاطب میلیونی قرار داده و زمینه نگاه به موضوع را نیز از حالت عقلانی خارج کنیم و به سمت احساسات پیش ببریم می شود اینکه می بینیم!!!!

یک عمر بزرگان سعی کرده اند جامعه را از حالت هیجانی خاص که پشتوانه عقلی و عقیدتیش شکل نگرفته به سمت هیجان ناشی از عقلانیت و حقانیت پیش ببرند شبیه این برنامه ها ما را به کدام حالت تشویق می کند، عقلانیت یا احساس؟

۶ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۰
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۱۶
دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام

امروز دوتا امتحان داشتم، دو امتحان همزمان [یعنی برگه اولی را که تحویل می دادیم برگه دومی را بهمون می دادند]
یکیش درسش خیلی سخت بود هم مسئله داشت هم تعریفی یعنی یه درس تمام معنا
یکی هم آسون بود به نسبت (سرفصل ها معلوم و سوالات هم تا حدودی معلوم)

با ترس و لرز رفتیم سرجلسه

امتحان سخته 7 سوال بود باضافه یک سوال تشویقی
و امتحان آسون هم 4 تا سوال بود

و اما نتیجه احتمالی:

احتمالا امتحان سخته را بالا 18 بشوم شاید هم بیست!!
امتحان آسونه هم به روز 17 می شوم شاید هم پانزده!!

تعداد واحد این درس ها مساوی ودر نتیجه ....

نکته : فکر می کنم توی امتحان های دنیا هم همینطور باشه!
مثلا طرف یک ماه میره اردو جهادی اما حاضر نیست توخونه یه لیوان جابجا کنه!
۲ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

|| گلایه ||

 

گیج و منگم که چرا نغمه ی صحرا داری

تو که یک ساحل زیبایی و دریا داری

قابل هضم شدن نیست برایم این وضع

چه کنم با تو که در قلب همه جا داری

دست بردار از این حس ِ تنوع طلبی

بیش از حد خودش شوقِ تماشا داری

تا به من میرسی از رفتن خود می گویی

بس کن این میل شدیدی که به دنیا داری

هم نشینت شدم و خواستمت، اما تو

روز و شب با منِ دلخون شده دعوا داری

مطمئن باش که رسوای زمان خواهی شد

چه جوابی تو به این خسته ی تنها داری

 

#علی_رسولان

#شنبه_پانزده_خرداد_۹۵

🕗 ۱۹:۵۲':۲۰"

@alirasolan_fans

پ.ن : باید تشکر ویژه ای داشته باشم از شاعر خوش ذوق کشورمان جناب "علی رسولان" 

۷ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش

ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال

مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار

کار ملک است آن چه تدبیر و تامل بایدش

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش...

با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام

هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش

نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید

این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش

ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند

دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش

کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود

عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش


"حافظ"

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۵
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۹ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۲
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۸ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۱۲
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۱
دانشجوی کلاس اول دبستان

گفتند : که او عاشق گیسوی کمند است

موهای من از عصر همان روز "بلند " است

"نفیسه سادات موسوی"


 پ.ن : بخوانید " اینجا"  را با همان 1235 همیشگی!

پ.ن 2: بخوانید " اینجا را با همان 1235 همیشگی و البته بی ربط!

پ.ن 3: بخوانید " اینجا را با همان 1235 همیشگی!

پ.ن 4: بخوانید " اینجا را با همان 1235 همیشگی!


۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

به قول بزرگواری؛

" خانَک"

بر وزن " خاتونَک"


۸ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

هوالحکیم

هوالجبار

هوالرحمان

هوالرحیم

هوالجمیل

هوالجمال

هوال...


دریاب ...

۳ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
سلام 

پنجشنبه تهرون بودم به قول معروف پایتخت که شاخ های اینستا و پلنگ های ایرونی!!!!!!
صبح ساعت 10 تماس گرفتم و قراری که دیروز گذاشته بودیم را مجددا هماهنگ کردم :

" ساعت 13 الی 13:15 ، هتل لاله "

همراه پسرخالم راه افتادیم و حدودای ساعت 13:15 رسیدیدم هتل لاله
در قسمت لابی منتظر ما بودند 
وقتی دیدمشون  جا خوردم ، یک خانم چادری همراه با یه دختر بجه ناز و مامانی خیلی موقر و متین منتظر ما نشسته بودند
خیلی جا خوردم اینقدر که خانم دکتر ... خانم دکتر ... که می گفتند ایشون هستند؟!!؟
با ادب تمام خدمتشون رسیدیم و سلام کردم و ایشون بلافاصله من را با لفظ " احوال شما جناب مهندس رنجبر؟" مورد لطف قرار دادند
یک ساعت در موردهایی که نیاز بود گفتگو کردیم و اما نکاتی که از ایشون یاد گرفتم  :

1- ایشون عضو هیئت علمی دانشگاه تهران هستند با یک عالمه ثبت اختراع، مقاله و .... که هر دانشجوی دکتری آرزو داره ایشون استاد راهنماش باشه، هم به لحاظ اخلاقی هم به لحاظ علمی

2- بسیار موقر و چادری بودند با ظاهری ساده (برخلاف بعضی از خانم چادری ها بسیار آرایش می کنند و ...)

3- خضوع خاصی داشتند و اصلا حس نمی کردی که داری با یه استاد سطح بالا صحبت می کنی

4- برای "هستی" یک ظرف کوچولو سیب آورده بودند و میان وعده طبیعی براش در نظر گرفته بودند

5- از نحوه صحبت کردن " هستی" کوچولوی خوش زبون معلوم بود که تربیت بسیار خوبی داره و ...

6- خودشون فرمودند من یکی از افتخارتم این هست که اصالتا یزدی هستم!!!!

7- وقتی پذیرایی سفارش دادند "آب پرتقال طبیعی" بود هم به درد ماها می خورد هم به در "هستی" کوچولو

8- ایشون نه "شاخ اینستا" هستند نه "پلنگ ایرونی" اما از اکثر دانشگاه های معتبر دعوت نامه دارند و بیشتر از خیلی از افراد برای کشور مفید هستند!

9- وقتی بایشون صحبت کردم انگار انرژی تازه ای گرفتم 

10 - یکی از عکس های اینستای من با دختر ایشون هست (https://www.instagram.com/p/BF3u9HwIBeV/)

آخر که داشتیم خداحافظی می کردیم من بهشون عرض کردم :

"من دوست داشتم شاگرد شما می بودم"


۹ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۵
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۸
دانشجوی کلاس اول دبستان

[فرض بر این هست من برادر ایشون هستم]


من خودم اطلاعات جامعی درباره فرقه بابیت و بهائیت دارم و می دونم که این ها ساخته ی انگلیس هستند و هدفشون نابودی و یا به چالش کشیدن اسلام هست آن هم اسلام ناب محمدی نه اسلام آندلسی یا اسلام آمریکایی

آیا "فائزه" هم این اطلاعات داره؟

باید ازش بپرسم که چقدر درباره این فرقه اطلاعات داره؟

می دونه امامشون کیه؟

پیامبرشون کیه؟

اصلا می دونه خداشون کیه؟

اصلا می دونه چرا ما یهودی و مسیحی و حتی زرتشتی را دین الهی می دونیم اما "بهائیت" را فرقه ضاله؟

من در مسلمون و شیعه بودن خواهرم شکی ندارم اما چرا رفته همراه کسانی شده که پایه عقایدش را قبول ندارد؟

قضاوت سخت نیست، یا بهائی ها دارند دروغ می گویند یا زبانم لال پیغمبر اسلام!

چرا فائزه این را نفهمیده؟ شاید هم فهمیده داره....


اصلا فرض کنیم فائزه از دید حقوق بشری و آدمی داره به موضوع نگاه کرده، شاید نگران مادری بوده که بچه اش چشم به راهش هست و.. اما همین مادر حاضره به خاطر فرقه ضاله اش دسیسه چینی کنه و حتی برود زندان وحتی فرزندش را در راه اون فرقه ضاله بدهد اونوقت تو ...


اصلا چرا فکر بابا را نکرده که در این دوره حساس اینطور تحت فشارش می گذارد

من نمی دونم اون شوهرش کجا بوده؟!!؟


54 سالت هست، دکتری داری، بچه داری، نماینده مجلس بودی و ... 

چرا؟


می دونی چی اذیتم می کنه خواهرم؟

اینکه حالا متوجه شدم این رابطه با بهائیان از مدت ها قبل بود

خیلی خیلی قبل ها


و من کجا بودم؟

چیکار می کردم؟

که تو اینچنین با گرگ ها می رقصی؟

فقط یک گرگ می تواند با گرگ های دیگر دوستانه رفتار کند


حالا نمی دانم چیکار کنم!

بنشینم و برادرانه درباره بهائیت برایت صحبت کنم؟

پاهایت را قلم کنم و نذارم هیچ کجا بروی؟

با روزنامه ها مصاحبه کنم و اعلام برائت کنم ازت؟

تو را با گرگ ها رها کنم؟

من برادرت هستم

نمی توانم به این راحتی ازت بگذرم

اما ....


با تو چه کنم "فائزه" ؟

۱۰ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها

وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها

وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها

وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها

وَ السَّماءِ وَ ما بَناها

وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها

وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها

فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها

وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها

خداوند در این سوره شروع می کنه به قسم خوردن

بیشترین و بزرگترین قسم ها را

که یه چیز خیلی خیلی خیلی مهم را بگوید

که بگوید :

سوگند به نور و تاریکی و...

 که خداوند تشخیص فطری زشتی‌ها و خوبی‌ها را به انسان عطا کرد.

 هر کس خود را تزکیه کند رستگار می‌شود

و هر که آن را با گناه بپروراند ناکام می‌ماند.


پ.ن : بخوانید معنی و تفسیر آیات را " اینجا"

پ.ن 2: بخوانید نظر دکتر دینانی با عنوان " قد افلح من زکاها» فهم شود، دنیا گلستان می‌شود"

پ.ن 3: بخوانید چند معنی درباره آیه " قد افلح من زکاها "

پ.ن 4: نام اینجا  ( aflaha.ir) برگرفته از همین آیه می باشد. 

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۰
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۵
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۴
دانشجوی کلاس اول دبستان