تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قوانین نی نی هااااااا» ثبت شده است

سلام با توجه به تولد " سید محمد کاظم" دست به کشف چند قانون زده ام :

قانون اول : نی نی ها خوردنی هستند. (آدم می خواد بخوردشون از بس که خوشمزه هستند.)

قانون دوم : نی نی ها عامل اتحاد هستند. برای مثال مامان نی نی (خواهر عزیز ما) مادرِ مادرِ نی نی (مادر بزرگوار ما) مادرِ مادرِ مادرِ نی نی (مادر بزرگ ما) و البته عمو و عمه و خاله و دایی همه دست به دست هم دادند تا این نی نی دوران خوبی داشته باشد.

قانون سوم: گریه نی نی ها نه از بین می رود نه کم می شود فقط از زمانی به زمان دیگر منتقل می گردد.

تبصره 1- حداقل 40% گریه نی نی ها باید از ساعت 11 شب الی 7 صبح باشد.

تبصره 2- اگر نی نی ای کم تر از این درصد گریه کرد ، مریض است حتما به دکتر مراجعه گردد.

تبصره 3- افراد زرنگ سعی کنند در طول روز خدمت خودشون را به نی نی انجام دهند و گرنه در طول شب خدمت کردن بسی سنگین و بسی ناخوشایند است.

قانون چهارم : هر چقدر نی نی ها بیشتر گریه کنند و یا اصلا گریه نکنند هیچ تاثیری در مهر و محبت مادرشون  نداره، هر روز بیشتر می شود و بیشتر می شود و...

قانون پنجم : نی نی ها علاقه ی خاصی به بغل شدن دارند وگرنه ....

خاطره : چند شب پیش که "سید محمد کاظم"  نصف شب بی قراری می کرد من مثل یک دایی اسطوره ای از اتاقم بیرون آمدم و بغلش کردم و شروع کردم به راه رفتن در هال و پذیرایی، وقتی آرام شد روی یکی از مبل های پذیرایی نشستم و از خستگی چشمانم سنگین شد کمی حالت خواب بهم دست داد که در همین حین مادر بزرگوارم آمدند و بچه را از دستم گرفتند و تمام صفاتی که می شد به یک پسر نسبت بدهند به من نسبت دادند که چرا خوابیدی؟؟ ، نگفتی خدایی ناکرده بچه از دستت می افتند و ... 

و من که هنوز در شوک این داستان مانده ام...

قانون ششم : ...

۲۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۰۰:۰۰
دانشجوی کلاس اول دبستان