سلام
داشتم برای خرید خانه بررسی می کردم قیمت ها، شرایط پرداخت و اخذ وام و .... [عملا شرایط بسیار سخت و قیمت ها بسیار بالاست] خیلی درگیر موضوع شدم و البته خیلی نگران بودم تا اینکه یه لحظه یاد خانه ابدی افتادمو از خودم پرسیدم چقدر برای آن خانه و آن دنیا زحمت کشیدم؟ زحمت کشیدن که هیچ، چقدر به این خانه به صورت عمیق فکر کردم؟
یکی از هدف های خرید خانه راحتی برای همسرم و فرزندان آینده ام هست ، چقدر ببرای راحتی قبر خودم، همسرم و فرزندانم تلاش کردم؟
امشب شب جمعه هست و شب زیارتی ارباب شهید، خدا و اهل البیت گفتند که اگه برای اون ها و با نیت خالص کار کنیم هم دنیامون را تامین می کنند هم آخرتمون را ....
سلام
شاید ازدواج با یک پسر پولدار که مدرک دکتری داره خونه، ماشین و یک شغل خوب و از همه مهتر این هست که این آقا داماد خیلی حرف گوش کن هست، یک رویا برای همه ی دخترخانم ها "رویا" باشد اما یه چیز وجود داره که این آقا داماد رویایی را برای دختر خانم ها تبدیل به "کابوس" می کنه و آن هم " بچه نه نه بودن " هست.
شاید اولین چیزی که با شنیدن کلمه بچه نه نه به ذهن خطور می کنه بحث دخالت کردن خانواده شوهر بویژه مادرشوهر در زندگی پسرشان هست اما مهم تر از آن بحث " استقلال فکری" و قابلیت " اتکا کردن" هست چیزی که هر زنی ذر زندگی زناشویی نیاز داره .
اینجا یه سوال پیش میاد که وقتی پول و تحصیلات و موقعیت اجتماعی داری حتما استقلال فکری هم داری و اما جوابش این هست که باید دید این مقام و پول از چه راهی کسب کردی؟ خودت زحمت کشیدی؟ سختی کشیدی؟ آرام آرام و عادلانه پیشرفت کردی؟ و یا اینکه با پول و موقعیت بابات؟
این طور آدم ها اغلب دوگونه هستند یا آرام و سر به زیر و یا قلدر و مغرور و طلبکار
گروه اول باید همیشه مواظبشون باشید و همسرانشون باید مثل مادر براشون باشند و در تلاطم های زندگی قابل اتکا نیستند.
و گروه دوم همیشه ازت طلبکارند و زیاده خواه[قبلا هرچه خواسته پدر و مادر برایش مهیا کردند] و همسرانشون باید مثل کنیز و خدمتکار باشند و در تلاطم های زندگی اهل فرار هستند و حاضرند همه را برای نجات خودشان فدا کنند.
دخترخانم ها باید در بررسی های قبل از ازدواج به این نکته توجه کنند که پول و شغل از چه طریقی کسب شده طرف سختی کشیده؟ تلاش کرده ؟
پ.ن: سختی و تلاطم بخش جدانشدنی از زندگی هست حتی برای پولدارها!
سلام وبلاگ نویسان و دوستان قدیمی
شاید اگر خواسته باشم در این مدت که "نمیخواندم" و " نمی نوشتم" یک "تجربه" ی تلخ را بیان می کنم که قبل ها خودم هم می دانستم و از بزرگان هم شنیده بودم اما در این مدت تجربه کردم و عجب تجربهی تلخی...
در شبکه های اجتماعی بویژه اینستاگرام و تلگرام گشت می زدم، پست می ذاشتم و مطالب زیادی را خوندم و دیدم اما هیچ گاه خواندن ها "خواندن کتاب" نمی شود و هیچ قلم زنی در فضای مجازی مثل "وبلاگ نویسی" نمی شود که نمی شود ...
خواندن نویسنده هایی که می شناسی و برایشان احترام قائلی و گاهی اوقات حق معلمی، برادری و خواهری گردنت دارند بسیار لذیذتر و مفید تر برایم خواهم بود.
پ.ن : حتی اگر تنها نویسنده و خواننده وبلاگ خودم باشم کافی هست ( زیرا می تونم رشد خودم را بررسی کنم و بازخورد مطالبی را که مطالعه کرده ام را بنویسم خودش ما را بس است ...)
پ.ن2: شروع کردم به بازسازی وبلاگ ها ان شاءالله
سلام
روزت مبارک دختر پدر زن گرامی ....
کی می شود روز تو را تبریک بگویم خاتونکم ....
ممنونم ازتون یا حضرت معصومه سلام الله علیها
سلام دوستان
امروز بر حسب اتفاق سری به " هرزنامه ها" زدم و شروع به حذفشان کردم، که متاسفانه بعد از حذف متوجه وجود چندین نظر خصوصی از چندین نفر از دوستان شدم، اگه امکان داره دوستانی که نظر خصوصی دادرن نظرات خودشان را به صورت عادی ارسال کنند با این تفاوت که در متن ذکر شود که خصوصی هست.
نماز و روزه هاتون قبول و التماس دعا
سلام دوستان
بعد
از حدود 150 پست "همسر آینده من باید..."
بالاخره
خدا لطف بی حد و اندازه ای نمود و "خاتون" را به من عطا کرد و طبق قولی
که به خودم داده بودم از خاتون خواستم که با هم این
"خونه ی مجازی"
را
بگردونیم و ایشون هم قبول کردند و اولین مطلبشون را با عنوان " اولین ها" در این خونه انتشار
دادند. حالا قرار هست که تجربیات خودمون را در دوران عقد و ان شاءالله وقتی زیر یه
سقف رفتیم و بعد ها در مورد #خاتونک و ... با شما به اشتراک بگذاریم و از همدیگه
یاد بگیریم.
من و خاتون همه شما را به این خانه مجازی دعوت کرده و ازتون می خوایم به این
"کلبه درویشانه"زیاد سر بزنید.
اما
پاسخ به چند سوال احتمالی :
1-چرا " م-م" ؟
ج
: اول اسم خاتون و حقیر "م" هست و این یعنی تجربه دو "م"
2- قراره در این "م-م" چی نوشته بشه؟
ج:
هر مطلب و تجربه ی نکته داری که در زندگی متاهلانه ما پیش میاد و قابلیت و توانایی
انتشار داره!
3- آیا قراره مثل
"همسر آینده من باید..."
مطالب
رمزدار باشه؟
ج:
بستگی به نوع مطالب داره و البته مضمون مطالب [سعی میشه کم تر رمزدار باشه]
و
اما چند نکته :
نکته اول : مطالب بیان شده تجربیات خاتون و من خواهد بود و ممکنه در
مورد سایر افراد صادق نباشه!
نکته دوم : تحربیات بستگی به افراد، موقعیت مکانی و زمانی و ...
دارد؛ پس خواهشمند است با دید تحلیلی به موضوع نگاه کنید.
نکته سوم : تجربیات بیان شده قسمتی برش خورده از زندگی ماست عاجزانه
خواهشمند است نسبت به کل زندگی ما قضاوت نفرمایید.
نکته چهارم : دسترسی خاتون و من به
وبلاگ یکسان هست و نظرات خصوصی برای هر کدام از ما قابل مشاهده هست خواهشمند است
قبل از ارسال نظرات خصوصی خود، این موضوع را مد نظر داشته باشید.
نکته پنجم: با حضور و مشارکت در
مباحث،موجب روشن ماندن چراغ این خونه ی مجازی باشید و ما هم سعی می کنیم به خوبی از
مهمونامون پذیرایی کنیم.
نکته ششم :
"باشد تا رستگار شویم"
سلام
شاید اساسی ترین و مهم ترین تاثیر دهه محرم
تجدید پیمان و تجدید قوا
و بررسی هدف های مورد نظر برای بندگی باشه
و شیرین ترین میوه دهه محرم
توبه هست
سلام
قبلا خیلی روز دختر برام " یه جوری" بود
بویژه اینکه به خاتون هم باید تبریک می گفتم
تبریکی که باید مربوط می شد به روز " زن"
مثلا " اینجا "
اما حالا ...
خاتونم
دختر حضرت زهرا سلام الله علیها
روزت مبارک ....
سلام
نکته دیگر اینکه مردها در جلسه خواستگاری باید خواستگار باشند! شاید این سوالها به کار خانمها بیاید اما پرسیدن این سوالات از سوی آقایان وجه جالبی ندارد و در دخترها نه تنها حس خواسته شدن را برنمیانگیزاند بلکه احساس بازجویی و بازپرسی پیدا میکنند. گویی باید برای نشان دادن ویژگیهایشان خود را تبلیغ کنند! آن هم در خانه خودشان!
به نظرم بهترین راه تغییر شیوه سوال پرسیدن است و موقعیتی کردن آن است و بعد واگذاری سوالات به خانمهاست. یعنی آقایان باید کمتر سوال بپرسند و باید اجازه دهند خانمها هرچه میخواهند بپرسند و خودشان براساس سوالهایی که خانمها پرسیده اند از سطح شعور و دغدغه و اعتقادات خانم مطلع شوند. و
حرف بسیار است...
یاعلی
10- ولش کنید من اون روز عصبانی بودم و چیزایی گفتم که نباید می گفتم
مهم نیستسلام
یک نفر را اصلا تا حالا ندیدید، وقتی برای بار اول می بینیدش حس خیلی بدی بهش دارید
بعد به خودت می گی که حتما ضعف از خودت بوده ، شاید داری بهش حسودی می کنی، شاید ...
و بعد سعی می کنی تا رفتارت را با این آدم کنترل کنی و حداقل این هست که " مودب باشی"
خودت را کنترل می کنی اما بالاخره نمی تونی و " بی ادب" می شوی
اینطور هم خودت را اذیت می کنی و هم طرفی که شما حس خوبی بهش نداری ..
نکته ۱: اگه اونقدر ظرفیت نداری که حس هایت را کنترل کنی بهتره با افرادی که حس خوبی بهشون نداری مواجه نشوی!
نکته ۲: این که حس بدی به یک نفر داری دلیل بر بد بودن طرف نیست، شاید دل سیاه خودت دلیل این حس بد هست و باید توبه کنی و دلت را نورانی
نکته ۳: بی ادبی هیچ وقت توجیه نداره .......
سلام
یکی از مهم ترین نکاتی که بعد از جلسات اولیه خواستگاری و شناخت صورت می گیره بحث "تصمیم گیری" هست، خیلی وقت ها طرفین و خانواده ها سعی می کنند که سریع مرحله "تصمیم گیری" طی شود
اما به نظرم این مرحله باید نه سریع طی شود نه خیلی کند
اگه خیلی سریع باشه "تصمیم گیری " را عمق و درک و فهم دقیق نخواهد بود و موجب میشه ما چیزهایی را بپذیریم که بعدا نتوانیم از عهده ی آن بربیایم ( یک سری شرایط هست که طرفین بیان و قبول می کنند اما واقعیت این هست که باید یه فرصتی به خودمون بدهیم تا بتونیم بعضی از موارد را به صورت عمیق بپذیریم)
اگه خیلی کند پیش برود که موجب میشه مسائل متعددی ایجاد بشه که اکثرا باید بعد از ازدواج و با اون "محبت و عقلانیت زوحین" مطرح و حل بشود.
نکته : مرحله تصمیم گیری نهایی برای طرفین یکی از سخت ترین و پر استرس ترین دوران زندگی خواهد بود و خانواده ها می تونند توی این مرحله از لحاظ روحی خیلی کمک کنند بویژه خانواده دختر
نکته 2: در مرحله مهم " تصمیم گیری" به دلیل اینکه همه موارد در نظر گرفته می شود "تصویر ذهنی " طرفین از زندگی آینده اش شکل می گیره پس سعی کنید یک توازن بین بالفعل ها و بالقوه ها شکل بگیره ( گاهی اوقات دیده می شود که یکی از طرفین برای اینکه جواب مثبت بگیره در این مرحله توان های بالقوه اش را بالفعل نشان می دهد اما بعدها بنا به دلایلی نمی تونه به اون شرایط برسه و یا گروهی از پسرها هستند که به دلیل کمبود اعتماد به نفس و یا برای اینکه سطح انتظارات طرف مقابل را پایین بیاره فقط روی توانمندی های بالفعل تاکید می کنه و یا حتی سطح خودش را پایین تر از اون چیزی که هست نشون می ده که این تکنیک موجب شنیدن جواب "خیر" می شود.)
نکته 3: در دوه تصمیم گیری " توکل به خدا" و " توسل به اهل البیت" خودمون را می تونیم محک بزنیم و یا توکل و توسل خودمون را ارتقا دهیم.
نکته 4: استخاره گرفتن در این مرحله فقط در صورت "حیرانی" مجاز هست، به نظرم عقل و دل با توکل و توسل خودش برای انسان حجت تمام عیار هست.
نکته 5: "باشد تا رستگار شویم"
سلام
مهم ترین ویژگی انسان " قدرت انتخاب" هست
قدرت انتخابی که بر اساس " تفکر" شکل خواهد گرفت
وقتی نتونی خوب " تصمیم" بگیری
" حیران" می شوی ....
و تنها فردی که می تونه بهت کمک کنه که اطلاعات کامل و درستی داشته باشه وهمچنین توانایی و قدرت " تغییر" را داشته باشند
این " دانایی" [در مقابل حیرانی] و قدرت [در مقابل ضعف] به اذن الله به اهل البیت رسیده است و ما باید با توکل به خدا و توسل به اهل البیت از " حیرانی" نجات یابیم.
شاید مثَل ما و اهل البیت و حیرانی، مثَل فرزندی که پدر و مادرش را در یک بازار شلوغ گم کرده است و هر لحظه امکان حادثه ای تلخ هست اما پدر و مادرش او را پیدا می کنند و فرزندشون را در آغوش می گیرند و ...
توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به عنوان " مادر" و ....
دریافت
حجم: 93.4 کیلوبایت
توضیحات: رمز سطح دوم
باورش کمی سخت است
اما باور کن پدرانمان هم
تمام شب های مهتابی عاشق بوده اند
وقتی به دود سیگارشان خیره می شدند و
باد در پیراهن بلند زنی می وزید
که بهار نارنج می چید و
به مردی که _ فرض کن _
برای تماشای بهار آمده ،
لبخند می زد
باورش کمی سخت است ، می دانم
اما بارها به ماه گفته ام طوری بتابد
که بغض راه گلوی پنجره ای را نبندد
مخصوصا اگر باد
با خاطره ی بلند پیراهن زنی وزیده باشد
بارها گفته ام این شهر بهار ندارد
باغ ندارد
بهار نارنج ندارد
و آدم اگر دلش بگیرد
دردش را به کدام پنجره بگوید
که دهانش پیش هر غریبه ای باز نشود ؟
" لیلا کردبچه "
سلام
حق الناس، حق الناسه
شاخ ودم هم نداره
کوچیک و بزرگ هم نداره
یادت باشه خودم بهت گفتم که ...
اگه حق کسی را خوردی
یا به نحوی موجب ضایع شدنش شدی
یه جور دزدی حساب میشه
دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست!
[حتی اگه اسمش را هم عوض کنیم و خیلی با کلاس باشه]
پ.ن : دوست عزیز، همکار گرامی، همسایه قدیمی، هک مودم ما و استفاده از گیگ های بی زبون، خیلی ناجوانمردانه و نوعی"..." است!!!
سلام
امروز دیگه رسما طاقتم طاق شد
دیگه دلم خواست
حسودیم شد
خودم را بی عرضه دونستم که چرا نتونستم این اربعین یه برنامه جور کنم
بی عرضه
بی سعادت
و...
پ.ن : دقیقا الان تا حدودی مفهوم بچه هایی که جبهه رفتند و ازشون می پرسیدند که حال و هوای جبهه چطور بود می گفتند : " سخت بود اما شیرین" را می فهمم، پارسال همین موقع ها پیاده روی می کردیم با دوستم حسین، عمود به عمود، موکب به موکب، قدم به قدم، کمی سخت بود اما دلچسب بود.
پ.ن 2: پارسال اربعین پنجشنبه بود، و شب جمعه حرم امام حسین علیه السلام و بین الحرمین بودیم، یادم نمیره رفتم توی حرم زیارت عاشورا خوندم و بعد اومدم دعای کمیل بخونم دیدم خیلی ها ایستاده اند رفتم بیرون روبروی ورودی درب" قتیل العبرات" یا همان "باب الراس" نشستم و دعای کمیل را خوندم [حال خوشی داشتم توی اون حال خیلی دعا کردم برای خیلی از افراد و خودم اما الان هیچی نمی خوام جز همان حال خوب، جز زیارت، جز ...]
سلام
همیشه محرم و ایام فاطمیه این مداحی را با خودم زمزمه می کنم
شرح حالی است در وصف این بنده ی پرگناه اما امیدوار .
دریافت
حجم: 1.54 مگابایت
توضیحات: خوشنودی حضرت مادر سلام الله علیها صلوات
سلام
خواهشمند است مطالب زیر را مطالعه فرمایید :
سلام
آقا به چه زبوبی بگم مرتب بودن، منظم بودن، رعایت هارمونی رنگی در لباس پوشیدن و... جزو تجمل گرایی نیست!
طرف با دمپایی، با موهای ژولیده، یه پیرهن چروکیده قرمز و یک شلوار کثیف سرمه ای داره کِش کِش راه میره ازش می پرسی چرا ؟ میگه حاجی ولن این تجملات و ظاهر را، خاکی باش!! ( اینطور حرف زدن و از خط در رفتن من!)
پ.ن: یه اتو روی اون پیرهنت بکش، هیچ اتفاقی نمی افته!
پ.ن ۲: موهات و ریش هایت مرتب باشه
پ.ن۳: بعضی از وسایل را باید با دقت و حتی گرون بخرید مثل کفش ( زیرا خیلی بر روی پا و بدن اثر داره، الان دقت نکنی در انتخاب فردا باید درد زانو و کمر و ... بکشی!)
نکته : اگه خواسته باشیم مرتب بودن در ظاهر را مثال بزنیم، مودب بودن در کلام هم عرضش خواهد بود به قول معروف " راستگویی با درشتگویی متفاوت هست!")
نکته ۲: نویسنده سطور فوق خودش هم در نکاتی که مرقوم داشته بسیار ضعیف عمل کرده اما به این نتیجه رسیده که لازم به بازنگری در رفتارش هست! در نتیجه این ضعف را که در بسیاری از اطرافیان خود نیز دیده به اشتراک گذاشته تا شاید موجب مرتفع شدن این مهم گردد.
اظهارنظر رهبر انقلاب درباره فیلم «بابالنگدراز»
چینیفروشان از مدیران سابق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفت، در دیداری رهبر انقلاب فرمودند فیلم بابا لنگ دراز را بیاورید من ببینم چون داستان آن را در گذشته خواندهام و میخواهم فیلم آن را نیز ببینم. رهبری فرمودند: این فیلم یک فیلم سالم است ولی با رویکردی آمریکایی یعنی شما پرچم آمریکا را در تمام صحنهها میبینید و ما اگر تمام وقت خود را صرف چنین کاری کنیم موفق بودهایم.فارس این خبر را منتشر کرده است.
درخواست : خاطرات خود را از این فیلم به اشتراک بگذارید :
1- خودم : من این فیلم را دو بار دیدم یکی در دوران کودکی ، و دیگری در دوران دانشگاه ، در دوران کودکی قسمت های اولیه را دیدم اما در دوران دانشجویی قسمت های آخر این سریال را دیدم بویژه اون قسمتی که جودی به عنوان تعطیلات می رفت به یک مزرعه ... همیشه حس خوبی نسبت به این فیلم دادشتم بویژه شخصیت های اصلی بویژه شخصیت "سالی" ، همچنین در دوران مدرسه افراد را به "جولیا" بودن (مرفه بی درد) متهم می کردیم!!!
حالا چند تا عکس نوشته برای شماها می گذارم :(برای دیدن سایز واقعی عکس ها بر روی عکس ها کلیک کنید.) * (رمز عکس های آخر همون رمز سطح سوم می باشد.)
به شهر رنگ ها رفتیم گفتی زرد نامرد است
اگر رنگی تو را در خویش معنا کرد نامرد است
تو تصویر منی یا من در این آیینه
تکرارم؟
جهان آیینه ی جادوست زوج و فرد نامرد است
چه قدر از عقل می پرسی چه قدر از عشق می خوانی
از این باز آی نااهل
است از آن برگرد نامرد است
نه سر در عقل می بندم نه دل در عشق می بازم
که این نامرد بی درد است
و آن پر درد نامرد است
بیا پیمان ببندیم از جهان هم جدا باشیم
از این پس هر که نام عشق را آورد، نامرد است
"فاضل نظری"