سلام
وقتی امپراطوری سفید زمستان با همه ی شوکت بی نهایش
بر آن سبزه ی تازه جوانه زده ای که خاتون آن را لب حوض آبی گذاشته است
سقوط می کند
تنها و تنها یک پیغام دارد:
"می شود دوباره آغاز کرد"
به امید آغاز های پر امیدتان
پ.ن : "باشد تا رستگار شویم"
پ.ن 2: حتما این کلیپ را با عنوان "مادر خوبم زهرا" دانلود کنید. (لینک)
پ.ن 3: دعوتید به بلاگ یکی از همسایه ها که پست زیبایی کار کردند (لینک)
پ.ن 4: ان شالله امسال سال آرزوهایتان باشد.
پ.ن 5: این هم تقدیم به تو... امیدوارم از دیدنش لذّت ببری... فقط یادت نره صدای لپ تاپتو باز بذاری...
بعضی از دوستان هستند که وقتی حرف های دلشون را می شنوی باید بشینی زار زار گریه کنی و بعد از اون تو بغض کنی و بهش بگی: " هـِـِـِـِـِـِی ... این که خیلی نامردیه!!! "
و اون هم لبخند تلخی بزنه و بهت بگه: " فکرشم نکن!!! "
پ.ن : شنیدن یه داستان تلخ (در حد زهرمار) از کسی که همیشه فکر می کردی زندگی موفق داشته اما حالا متوجه شده ای که بعد از یک دهه زندگی، سالن دادگاه را فقط برای یکبار به صورت توافقی عاشقانه قدم زدند ، غمگین می شوی، می ترسی، محتاط تر می شوی و .. آرام زیر لب حرف خودش را تکرار می کنی که : " فکرشم نکن..."
پ.ن 2: چند روزی هست که نمی توانم درباره اش فکر نکنم، به قول داود زِ : " می فهمی؟؟!!؟؟ بعد از یازده سال زندگی مشترک؟؟!! یازده سال!!؟؟؟ اصلا می فهمی یازده سال زندگی یعنی چِ ؟؟!! "
بعضی حرفا می سوزونه قلب آدمو
بعضیا یه حرفایی میگن به آدمو
کاش تو مثل بقیه نبودی با دلم
درد عشق تو کشیدم ای خدا دلم
خیلی نگرانم
انگار قراره اتفاقی بیافتد
استرس را با تک تک سلولهای بدنم حس می کنم
صدقه می دهم ، قرآن می خوانم ، توکل ، توسل و...
فکر می کنم آن لحظه ای که سالها منتظرش بودم فرا رسیده است
لحظه ها نزدیکند اما اتفاق ها دور ، همانطور که بغض ها نزدیک و اشکها دور
هر وقت دچار این احساس می شوم اتفاقات خاصی [خوب-بد] برایم می افتد اتفاقاتی که تاثیر زیادی در زندگی دارند ، خدایا کمکم کن (من جز تو کسی را ندارم ...)
سلام
نقل است از امام علی(ع) که در پاسخ علم بهتر است یا ثروت فرمودند:
"زیرا اگر از مال انفاق کنی کم میشود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده میشود. " لینک "
دوشنبه و سه شنبه در یک کارگاه با عنوان "Nanocarrier : preparation and characterization for drug delivery" شرکت کردم، سطح کارگاه خیلی بالا و تخصصی بود به طوریکه از مجموع پانزده نفری که شرکت کرده بودند چند نفر دکتری و چند نفر دیگر دانشجوی دکتری و عده ای هم مثل من کارشناسی ارشد بودند.
نکته ای که توجه من را جلب کرد نه تعداد این افراد و نه تجهیزات آزمایشگاه و نه امکانات سخت افرازی بود (البته امکانات در سطح بسیار خوبی بودند) بلکه مدرس کارگاه سرکارخانم "دکتر هاشمیان" بودند که با تمام وجود به ارائه مطالب می پرداختند و سعی در انتقال مفاهیم به دانشجوها داشتند اونقدر که گاهی اوقات بعضی از مطالب را با صبر و حوصله ی زیاد –به دلیل پیچیده و جدید بودن- چندین بار توضیح می دادند. تا حالا کارگاه ها و سمینارهای زیادی شرکت کرده ام که اساتیدی با عناوین و نام های بزرگ حضور داشتند و سخنرانی نمودند اما همه یک طرف این کارگاه یک طرف.
نکته مهم : به بزرگی گفتم اگه پول نداشته باشیم چطور می خواهیم ببخشیم ؟؟؟گفت : اون که می بخشه از پولش نیست از بزرگی و کرم و علم و معرفتش هست.(به نکته ای که در ابتدا از حضرت امیر (ع) بیان شد توجه فرمایید.(
پ.ن 1: بزرگی افراد به دانشی هست که نشرش می دهند و نه به دانشی که حبسش می کنند.
پ.ن 2: روشی را من با هزار دردسر یاد گرفتم-مفاهیم و محاسبات- وقتی همه ی چیزهایی را که ظرف این مدت یاد گرفته بودم می خواستم طی 2 ساعت به یکی از آشنایان یاد بدهم خیلی سخت بود برایم خیلی سخت اما امروز متوجه بزرگی افراد شدم.
پ.ن 3: از معدود دفعاتی بود که با اینکه خسته شدم اما بیشترین لذت را بردم از اینکه یاد گرفتم.
پ.ن 4: قراره با بچه ها یه قهوه ی خوشمزه با "روتاری" درست کنیم.
پ.ن 5: ضمنا "چراغ ها را من خاموش می کنم"
پ.ن 6: عنوان برگرفته از شعر استاد "محمد علی بهمنی" می باشد .(جدیدا با اجرای علیرضا قربانی و آهنگسازی مهیار علیزاده تیتراژ پایانی سریال "پرده نشین" به کارگردانی بهروز شعیبی در حال پخش می باشد.)
"ما گذشتیم و گذشت آن چه تو با ما کردی
تو بمان و دگران، وای به حال دگران ..."
"سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) "
پ.ن : رجوع شود به ...
والتر وایت:"فکر میکنی داری با کی حرف میزنی؟ فکر میکنی داری تو صورت کی نگاه میکنی؟ هیچ میدونی تو این یه سال گذشته چی کشیدم؟ حتی اگه بهت بگم هم باورت نمیشه... میدونی اگه یهو تصمیم بگیرم که دیگه نرم سرِ کار چه اتفاقی میافته؟ تشکیلاتی به این بزرگی که عظمتش به اندازهی بازار بورسه خیلی راحت نابود میشه. غیب میشه...!اگه من نباشم کارشون به کلی میخوابه... نه. قطعا نمیدونی داری دربارهی کی حرف میزنی، پس بذار بهت بگم من جونم تو خطر نیست، اسکایلر... من خودِ خطرم...!
در خونه زده میشه،
بازش میکنم
و یه گلوله کاشته میشه وسط مغزم؟
فکر کردی همچین اتفاقی ممکنه برا من بیافته... ؟
نه...
من کسیام که در میزنه !"
پ.ن : مراجعه شود به " بوی خون می آید"
" چگونه تبدیل به هایزنبرگِ بزرگ شویم؟"
"BREKING BAD" یا "افسار گسیخته" یکی از بهترین سریال هایی بود که تا به حال دیدم. داستان مربوط به یک معلم شیمی ساده هست که متوجه می شود سرطان دارد و ....
"واتر وایت " از معلم شیمی ساده در پروسه یک ساله تبدیل می شود به "هایزنبرگ بزرگ"
کسی که جرات درگیری با دانش آموزانش را نداشت حالا مافیای مواد مخدر از او می ترسند و در نهایت تبدیل به بزرگترین مافیای مواد مخدر می شود. شخصیت ها در فیلم متفاوت ، واقعی هستند.
نکته ی جالب در این سریال این هست که شما از ابتدا تا انتها با "والتر وایت" (نه شخص هایزنبرگ) احساس همزاد پنداری می کنید و او را دوست دارید و شخصیتش را دور از واقعیت تصور نمی کنید و ...
پ.ن : در این فیلم شما می توانید چهره ی نسبتا درستی از ایالات متحده آمریکا ببینید(در این سریال دیگر خبری از ساختمان های بلند، پارتی های مبتذل و... نیست و زندگی واقعی یک شهروند آمریکایی را نشان می دهد.)
پ.ن 2: یکی از دوستان توصیه می کرد که اگه شما وارد یه بحث و یا جریان متفاوت شدید بیشتر قرآن بخوانید بیشتر هیئت بروید و توکل و توسل تان را بیشتر کنید و...
پ.ن 3: همه ما در وجودمان هم هایزنبرگ داریم هم والتر وایت ... انتخابش با خودمان هست تا کدام یک را انتخاب کنیم .
پ.ن 4: سریال به نام های زیادی در فارسی ترجمه شده است اما " افسار گسیخته "بهترین و شایسته ترین عنوانی بود که می توان به "والتر وایت" نسبت داد.
پ.ن 5: مراجعه شود به " بوی خون می آید"
پ.ن 6: باشد تا رستگار شویم...
بعدا نوشتم : ذات انسان قدرت را دوست دارد و حتی بهش احترام می گذارد اما شما در فیلم "والتر وایت" را دوست دارید و بهش احترام می گذاریدو در ابتدا بعضی از کارهایش را درست و حق می دانیداما کم کم "والتر وایت" افسار گسیخته می شود و تبدیل به " هایزنبرگ" .
در انتهای فیلم والتر وایت از خودش بدش می آید و ...[خطر لوث شدن فیلم]
حاج کاظم: من خیبری ام. اهل نی، هور، آب.
عباس: خیبری ساکته، دود نداره. سوز داره.
هیچکس در آژانس شیشه ای "حاج کاظم" را همراهی نمی کند هیچ کدوم از گروگان ها که از اقشار متفاوت جامعه هستند نمی آید از ته دل بگوید حاج کاظم حق با شماست شما داری راست می گویی و ما آدم های بی معرفتی هستیم و... حتی "احمد" هم به "حاج کاظم" ایمان ندارد چه برسد به "سلحشور"و دیگران
نکته اول : نکته ی جالب در این فیلم این است که بر خلاف انتظار همه "نظام" بالاخره برای فرزندش اقدام می کند و برایش یک هواپیما می فرستد... اما چه کنیم که دیر شده است...
نکته دوم : هیچ کس در آژانس شیشه ای از "حاج کاظم" حمایت نمی کند بجز "تماشاگر" آن هم در پایان فیلم و هنگام خروج از سالن سینما...( توانایی "ابراهیم" هست دیگر...)
نکته سوم : هرگز از "مسعود ده نمکی" انتظار نداریم که "ابراهیم حاتمی کیا" و یا حتی " اصغر فرهادی" باشد اما انتظار داریم که "مسعود ده نمکی" باشد و بماند (متاسفانه در کار ایشون پیشرفتی نمی بینم و شخصیتها در لباس های گوناگون تکرار می شوند).
پ.ن : درباره ی "سوز" خواهم نوشت...
پ.ن 2: یاد خاطرات پدر در جزیره ی مجنون و فریادهای "سوختم ...سوختم ..." می افتم.
ریک ، او( الزا ) و لازلو را برای رفتن بدرقه می کند. الزا اندکی مقاومت کرده و ناباورانه به ریک نگاه میکند. اما ریک او را راضی به رفتن میکند.
وداعی دوباره برای ریک و الزا رقم می خورد: چشمان اشکبار الزا، نگاه سرد و بی تفاوت لازلو و چهره درهم اما مصمم ریک. هواپیما پرواز میکند و ریک و الزا برای همیشه از هم جدا می شوند. در فضای مه گرفته فرودگاه تنها ریک و سروان رنو باقی مانده اند که با گفتگویی دوستانه درباره آینده در غبار محومی شوند.
و این پایان حماسه کازابلانکاست. . .
سلام
یکی از ویژگی های آهنگ های "رضا صادقی" این هست که طرف مقابل هیچ وقت " نفرین" نمی شود هرچند ممکنه خیلی خیلی " بد " هستند و این یعنی عشق یه عشق حقیقی ...
پ.ن: آتش دوست اگر در دل ما خانه نداشت / عمر بی حاصل ما این همه افسانه نداشت
پ.ن2 : محسن چاوشی را هم دوست دارم بویژه اینکه تمام قد در برابر دفاع از مردم غزه ایستاده است اما در آهنگ های "مردم آزار" و یا "خیانت"و... اثری از عشق صادقانه ی رضا نیست.
پ.ن3: منظور از این مطالب اینست که عاشق واقعی همیشه از عشقش حمایت می کنه و تقصیرات را گردن طرف مقابل نمی اندازه!(دوستان از تحلیل های لایه ای و عمقی جدا خودداری فرمایند!)
Album Artist : Keyhan Kalhor & Ali Bahrami Fard
Album : Tanha Nakhaham Mand
?Title : Where Are You
هر کس روشنایی دهد عاقبتش دار است.....
سقف خانه را ببین اعدام دسته جمعی چراغ ها.........!!!!!!