تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد
\

تا انتها حضور...

باید منتظر ماند و بر این انتظار ایستاد

  • Instagram
تا انتها حضور...

سلام

بعضی از حرفها را نباید هرگز بگویی
به خاطر بغضی که در گلو داری
یا به خاطر بغضی که از شنیدن
حرفهای تو در گلو شکل می گیرد
اما اینها دلیل نمی شود که نگویی
" من" با "نوشتن" فریاد خواهم زد...
پس " تو" گوش نوشتاریت را تقویت کن
تا فریادهایم را بشنوی...

"زمزمه" هایت را دوست دارم
درست است که گوش سنگینی دارم
اما " زمزمه" هایت را با گوش جان می شنوم
شاید بپذیرم و شاید ...

اما به "تو" قول می دهم که
خوب بشنوم...

م.ع.ر.ط
Mart.emba@gmail.com

بایگانی

پیوندهای روزانه

آخرین مطالب

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۵۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

قسمتی از داستان "هارمونی" :

سعید که هست از تو هم بهتره ... قد بلندتر ، پولدارتر و از همه مهتر استاده ، همه ی دخترای دانشگاه آرزو دارند باهاش ازدواج کنند اما دکتر خودش بهم گفت که اگه باهام ازدواج نمی کردی و جواب رد بهم می دادی می رفتم خودم را می کشتم اما تو بی معرفت رفتی با اون دختره چشم آبی ازدواج کردی... سعید هم چشماش آبیه نه سبزه... نه ... نه ... آبیه... .

لعنت به تو ..لعنت به دختره ... لعنت به خودم ... لعنت به سعید ..اما چرا سعید ؟ بیچاره از چیزی خبر نداره ، دیونه رفته بود صد شاخه گل رز سفید برای تولدم خریده بود وقتی پستچی اومد و جعبه را باز کردم اندازه همون صد تا گل رز جیغ زدم مامانم میگه دکتر دیونه هست تو رو هم داره دیونه میکنه من هم به مامانم میگه دکتر دیونه نیست دکتر عاشقه.

۴ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۳۰
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

روایت اول  ساعت 11 بود تماس گرفتم با زندان یه زندانی گوشی را برداشت گفتم با محمد کار دارم گفت نیست یک ربع دیگه تماس بگیرید .دیدم یه وقتی دارم گفتم بروم گلزار شهدای گمنام، پانزده شهید گمنام در قطعه گلزار شهدای گمنام یزد خاک هستند در کنار 3700 شهید استان یزد و...


روایت دوم  ساعت حدودا 11:20 دقیقه بود تماس گرفتم خود محمد گوشی را برداشت گفت اطلاعات هستم گفت صبر کنم الآن میام اونجا ( چند سوال داشتم که می خواستم ازش بپرسم) ؛ محمد آمد  اطلاعات و گفت :"با حفاظت هماهنگ کردم بیا بریم داخل " موبایل و کیف را تحویل دادم و رفتیم داخل، از همه گروهی آنجا بودند سیاسی ، مالی ، امنیتی ، اجتماعی ، مواد مخدر، قضایی و...  زندان بخشهای زیادی داشت دارالقران ، گلخانه، کتابخانه و...(وقتی به کتابخانه رسیدم هوس کردم زندانی باشم و بشوم مسئول کتابخانه ی زندان ؛ حبس بکشم از جنس کتاب) اما چیزی که ذهن من را مشغول کرد یه محلی بود که دوستم بهش می گفت " سوئیت اعدام" و...


روایت سوم  نزدیک های ساعت 13 بود که از زندان بیرون آمدم گوشی و کیف را تحویل گرفتم دیدم عباس پنج بار تماس گرفته است سریع رفتم به شهرک فنی کنار خلدبرین .عباس را که دیدم تمام خاطرات خدمت برای من تازه شد بعد از نماز جماعت نشستیم با عباس خاطرات خدمت را تکرار کردیم.


روایت چهارم  دلم شهدای گمنام ، حبس و خدمت می خواهد!

 

پ.ن : ما گمنام هستیم و آنها ... خیلی خیلی بی معرفت هستیم نسبت به شهدا...

پ.ن 2: در زندان احساس غربت نکردم زیرا اکثر افراد از جنس خودم بودند و به خاطر یک اشتباه الآن اینجا ...

پ.ن 3: دلم برای میدان شهدای مشهد و امام رضا (ع) تنگ شده است...

پ.ن 4: بعدا نکات بیشتری از این سه ساعت عرض خواهم کرد

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۵۲
دانشجوی کلاس اول دبستان


گناه اشک چشم را 

می رباید 


پی نوشت :

برای محرم اشک جمع کن با گناه نکردن


برگرفته از بلاگ" سمت خدا"

۵ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۲۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام در تاریخ 1393/05/27 دست به یک کار انقلابی زدم

و خودم را به یک " کارشناس ارشد تغذیه" معرفی نمودم

و برنامه ی " ترک" را دریافت نمودم.

 

پ.ن : خوشبختانه وزن خود را به زیر "نود کیلوگرم" رساندم و در برنامه ی بلند مدت "هشتاد و پنج کیلوگرم" را نشانه گرفته ام.

پ.ن 2: یه واقعیت تلخ : این رژیم بیشتر جنبه ی روانی دارد و کلا غذا خوردن با لذت را برای شما "زهر مار" می نماید. مثلا شما نشسته ای دارید "سیب زمینی های ته دیگ" را می خورید یاد گفته ی "کارشناس ارشد تغدیه " می افتید ، این موجب نمی شود دست از خوردن بکشید فقط موجب "زهر مار" شدن غذایتان می شود.

۱۰ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۳
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

گاهی وقتها بعضی از حرف ها "شلیک آخر" هستند

البته برای پایان حرکتی زشت

و آغاز حرکتی زیبا ...

بفرمایید

ماشه...

۳ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۱۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

از اصولی ترین و یا شاید اصلی ترین موضوع در زندگی انسان مشخص کردن "هدف" است و شما می توانید با یک سوال این کار را شروع کنید و از خودتان بپرسید: "هدف من از زندگی چیست؟"

به قول معروف تکلیف خودت را با خودت مشخص کن!

دلیل نمی شود که شما یک هدف داشته باشید اما نباید هدفهایتان با هم در تناقض باشد و البته اگر اهدافتان مکمل یکدیگر باشند چه بهتر...!

مثلا شما به یک وبلاگی سر می زنید برای اینکه متوجه شوید "هدف" از این وبلاگ چیست به غیر از اسم و متن معرفی بالای وبلاگ اصلی ترین چیزی که شما را درباره "اهداف وبلاگ" به صورت جزئی کمک می کند "طبقه بندی موضوعی" است.

"طبقه بندی موضوعی" مرتب شده ای از افکار و اهداف نویسنده ی است که می تواند شما را با نیت نویسنده آشنا سازد و...

پ.ن : شما می روید به یک کتابخانه و می خواهید یک کتاب انتخاب کنید اگر فهرست بندی مرتب و قفسه بندی باشد خیلی خیلی از کارها راحت می شود...

پ.ن 2: البته بسیار از مردم "مرد روزهای سخت" هستند و چه کار کنیم که "نرود میخ آهنین در سنگ"

۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

دیوانه !

به تماشایِ من بیا...

"احمد شاملو"

۴ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

مثل سربازی

پیاده

راه افتاده ام و فکر می کنم

اگر به تو برسم

وزیر می شوم 


"کاظم خوشخو"

۲ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۳۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

خدمت مقدس سربازی که بودیم فرمانده برای توجیه بعضی از اقدامتش شعر زیر را می خواند:

 

ترحم بر پلنگ تیز دندان

ستم کاری بود بر گوسفندان

فرمانده = ا:

من  :( =

گوسفند  :) =

پلنگ تیز دندان = (&


برگرفته از "ترحم"

۱ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۰۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

برای نداشتنت

با خودم دوئل می کنم

یا می میرم

یا

می میرم


"کاظم خوشخو"

۲ نجوا موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۳۵
دانشجوی کلاس اول دبستان

بین سالهای 88 تا 90 دوشنبه ها بعد از نماز مغرب و عشا(و البته بعضی از مواقع قبل از نماز) یه سری جلسات داشتیم تحت عنوان "جلسه مطالعاتی امام موسی صدر"، هدف از این جلسات خودجوش افزایش اطلاعات مذهبی ، سیاسی ، مدیریتی و... بود که پایه ای برای کادر سازی و افزایش توان معنوی افراد در راستای مباحث فرهنگی بود.

مدیریت جلسه با یکی از بزرگان و فرهیختگان گروه بود و در فضای صمیمی هر فردی به ارائه یک سلسله مباحث می پرداخت و دیگران نسبت به آن سوال و حتی بحث چالشی می شد.

یادش بخیر پایه بسیاری از بحث های امروزی ریشه در سوالات "جلسه مطالعاتی امام موسی صدر" داشت مثلا بحث های بابیت، بهاییت و وهابیت را در آنجا مطرح کردم و...

پ.ن : بعدها آقایان سعی کردن چیزی شبیه این جلسه با عنوان "حلقه صالحین" تشکیل دهند که ذهنیت خوبی بود اما مشکل اساسی آن دستوری بودنش بود.

پ.ن 2: با برادرم در نمایشگاه تهران بودیم که به غرفه امام موسی صدر رسیدیم وقتی از این طرح درحال اجرا در یزد گفتیم بسیار خوشحال شدند و کتاب هاب فوق را با تخفیف بسیار(یه جورایی هدیه) به ما دادند و البته چند تا عکس که یکی از آنها را تابلو کردم و به دیوار اتاقم زدم.

پ.ن3: نکته جالب نوع پوشش و برخورد خانم ها در آنجا بود با توجه به اینکه چادری نبودند اما حجاب بسیار کاملی داشتند و برخوردی بسیار مودبانه و باوقاری داشتند.(قابل توجه بعضی از مذهبی های ما که مسلمانی را فقط مختص خودشان می دانند)

پ.ن 4: توصیه می کنم خواندن این مطلب: "لینک"

۲ نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۲۶
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

به نظرتون چیز دیگه ای هم نیاز هست ؟آیا؟

                                            



دریافت
مدت زمان: 42 ثانیه 

۲ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۷
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

یه شعر تماما یزدی...

۱ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۲۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

دیروز تهران بودم برای ارائه پروژه کسری خدمت و گرفتن اطلاعات مربوط به پایان نامه ام و از همه مهم تر یه سری به یکی از دوستانم زدم ودرباره " تئوری آشوب" و " اثر پروانه ای" صحبت کردیم که البته آخر کاریش به بحث و جدل علمی تبدیل شده بود. در بین صحبت هامون "معبود" یه حرفی زد که خیلی به دلم نشست  گفت:

"تئوری آشوب دلیلی بر اثبات وجود خداست" دیدیم آقا راست میگه  "تئوری آشوب" در اصل همان "برهان نظم " هست.

یکی دیگه از دوستان (همان کسی که از من و معبود عکس یادگاری گرفتند) درباره اثر پروانه ای گفتند:

"ما باید همه ی کارمون را درست و با عقل انجام بدیم و بعدش توکل ...توکل ... و توکل"

پ.ن : ایشون دوست قدیمی ما نیستند اما وقتی کنارش می نشینم حس نشستن در کنار یه دوست قدیمی بهم دست می ده !

پ.ن 2: مجددا از همین جا و بدینوسیله قبولی معبود عزیز را در دکتری مدیریت دانشگاه یزد را بهشون تبریک می گویم.

پ.ن 3: به پیمان عزیز هم که در دکتری دانشگاه سمنان قبول شده تبریک می گویم.

پ.ن 4: به مسعود هم برای قبول شدن در ارشد دانشگاه تهران تبریک می گویم.

پ.ن 5: طی کردن مسیری که دوستان از دیرباز قدم در آن نهاده اند موجب دلگرمی و محکوم به رستگاری می باشد.

پ.ن 6: از معبود مجددا تشکر می کنم که ما را بوسیله دو استکان بزرگچای از خماری در آورد (لازم به ذکر هست که ما یزدی ها یه جورایی معتاد شده ایم به چای... مسئولین رسیدگی کنند خواهشا... معتاد مجرم نیست مریض است...!!!)

 

۶ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۱۷
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

پنجشنبه ساعت 18 مراسم عقد " داداش گلم" هست!

انشالله در سایه ی حضرت بقیه الله العظم(عج) خوشبخت شوند

۱۰ نجوا موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۱۹
دانشجوی کلاس اول دبستان

بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند**تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند
پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»**تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند**این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی**شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست**از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست**گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

فاضل نظری

۹ نجوا موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۴۰
دانشجوی کلاس اول دبستان
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۴
دانشجوی کلاس اول دبستان

چکیده

جهان معاصر، آوردگاه تحولات شگرف و شتابنده است. تغییرات چنان غافل گیر کننده و بر ق آسا از راه می رسند که حتی لحظه ای درنگ می تواند به بهای گزاف غافلگیری راهبردی در عرصه های سیاسی  نظامی و اقتصادی تمام شود. ترسیم دیدمان های آینده، پایش مداوم تحولات و اقدامات کنش گرانه، آگاهی از رو شهای اقدام پیش دستانه و تصمیم گیری های به هنگام، می تواند هر جامعه و سازمانی را در یافتن بهترین را هها و آینده های مرجّح تواناتر سازد. در این محیط سرشار از بی ثباتی و آکنده از عدم قطعیت، تنها رویکرد و سیاستی که احتمال موفقیت و کامروایی دارد، تلاش برای شناخت آینده و مؤلفه های شکل دهنده به آن است. اگرچه این تلاش همواره با خطرپذیری فراوان همراه بوده است، اما به هر حال پذیرش این مخاطره، به مراتب عاقلانه تر از نظاره گر بودن تحقق تحولات (آینده)  است.

باید توجه داشت که حضور عاملانه در روند تحولات آینده، کاهش تهدیدات و افزایش فرصت ها و گزینه ها نیازمند رویکردی آینده پژوهانه است که امکان کنشگری در رخدادهای آینده را فراهم می سازد. یکی از روش های آگاهی از تحولات و کسب آمادگی برای اقدام کنشگرانه، پایش تحولات در حوزه های علوم و فناوری است. بوسیله دیده بانی می توان آمادگی خود را در برابر تغییر و تحولات افزایش داد و خود را برای آینده آماده کرد و به معنای واقعی امنیتی پایدار برای کشور فراهم نمود زیرا "دیده بانی تهدید محور" کشور را نسبت به تهدیدات آماده تر و "دیده بانی فرصت محور" کشور را به سوی آینده ای مطمئن و دلخواه حرکت می دهد.

از نظر کارشناسان و نخبگان نظامی انقلاب های فناوری های نظامی در دنیا در دنیا در حال گذار هستند و یکی پس از دیگری به وقوع می انجامد ، اکنون ما در نسل چهارم این انقلاب ها (انقلاب اطلاعاتی) هستیم و می توانیم تاثیرات آن را نه تنها در حوزه نظامی بلکه در تمام سطوح جامعه ی بشری حس کرد. بر اساس گمانه زنی های نخبگان نیروهای مسلح ، در افقی نه چندان دور  انتقلاب دیگری بر اساس پیشرفت های فناوری های زیستی در شرف وقوع است. بر این اساس می توان با یک دیده بانی جامع ، پیشرفت های زیستی را به خوبی رصد نمود و با استفاده از تجربیات گذشته و توانمندی های کنونی ضمن آمادگی مقابله با این تهدید با اتخاذ استراتژی و تاکتیک های مناسب آن را به فرصتی بی بدیل بویژه در زمینه آمادگی بیشترسربازان تبدیل نماییم.

پ.ن : متن بالا چکیده تحقیق 220 صفحه ای بود که ان شالله در روزهای آینده برای داوری به نخبگان نیروهای مسلح ارسال می گردد. خدا کند بتوانم با یک ارائه مناسب نظر داوران محترم را جلب و حداکثر کسری خدمت را بگیرم.

پ.ن2 : به قول مامان عزیزم اگه به جای پروژه  سرچهارراه (پلیس راهور)خدمت می کردم الان کارت پایان خدمتم آماده بود

۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۲
دانشجوی کلاس اول دبستان

۰ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۳
دانشجوی کلاس اول دبستان

سلام

به دلیل انجام مراحل پایانی پروژه کسری خدمت سربازی با اجازه دوستان

"فعلا تعطیل"

پ.ن: دوستان دعا کنید کارها به خوبی و خوشی تمام بشود ان شاالله


۲ نجوا موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۸
دانشجوی کلاس اول دبستان